امشب باران می بارد. شیشه ی چشم بخارآلود است . چه صدای غریبی. انگار
هزاران قطره اشک،از چشم دختر آسمان جاری ست . صدای باران ، خش خش
برگها را زیر قدمهای تنهایی تفسیر می کند. صدای اشک که آمد ، دیگر صدای باران
را نشنیدم...
![](/upload/h/hamedsalar/image/cp-4.jpg)
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8